وقتی بیماری قلبی داری و...[p2 و آخر]
#استری_کیدز #هان #هیونجین #فلیکس #لینو #مینهو #چانگبین #بنگچان #جونگین #سونگمین #سناریو #فیکشن
•وقتی بیماری قلبی داری و توی دعوا کتکت میزنه و میگه ای کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته و تو سکته میکنی•
#هان: "کاش پیشم بودی تا میتونستم تک تک کبودی هایی که روی بدن ظریفت به وجود آوردم رو درمان کنم، دوباره زیبایی هاتو بهت یاد آوری کنم و بیشتر مراقب قلب ضعیف و مهربونت باشم، ولی من لایقت نبودم. اینو بدون که تا ابد خودمو نمیبخشم و امیدوارم سزای اینکار و اون حرفامو به خوبی پس بدم" این لیریکی بود که برای سولوی جدیدش نوشته بود، سولو هاش تا مدت ها در مورد تو بودن و غمگین تر از همیشه مینوشت. و هیچکس به جز اعضا مخاطب اون لیریک هارو نمیدونست...
#فلیکس: اشکاش بند نمیومدن، بعد از شنیدن اون خبر از طرف اعضا که همراه باهاش توی بیمارستان بودن فقط میتونست با صدای بلند گریه کنه. حس عذاب وجدانش اونو ضعیف تر از همیشه کرد و شاید دیگه هیچوقت خوشبختی و خوشحالی واقعی رو احساس نکرد. بخشی از روحش با تو مرد و زیر خاک رفت. هیچ حرفی نمیتونست باهات بزنه به جز اینکه مدام، حتی توی خواب، ازت بابت رفتار بچگونش که سبب این اتفاق شد عذرخواهی کنه.
#سونگمین: از اونجایی که کسی بود که همه چیز رو درون خودش میریخت هیچکس متوجه درد واقعی ای که داره میکشه نبود. قلبش با هر یادآوری اون شب و اون اتفاق تیر میکشید،انگار میخواست از جا در بیاد... توی تنهایی هاش مدام به یادت گریه میکرد و بهت میگفت که هیچوقت خودشو نمیبخشه و نمیخواد که تو هم اونو ببخشی. از دست دادن تو چیزی بود که سونگمینو تبدیل به آدمی کرد که هیچکس انتظارشو نداشت:)
#جونگین: "ات تنهام نزار لطفا... خواهش میکنم ترکم نکن" اینارو در حالی میگفت که از پشت شیشه اتاق به تویی که توسط دکتر ها در معرض شوک الکتریکی قرار میگرفتی نگاه میکرد "بهم یه فرصت بده تا برات جبران کنم، قول میدم بیشتر مراقبت باشم فرشته من قول میدم" ولی دیگه تموم شده بود. اون تورو برای همیشه از دست داد و تبدیل به غمگین ترین ورژن خودش شد. علاقش به همه چیز از جمله خوندن کمتر شد و بار ها میخواست گروه رو ترک کنه ولی هیونگ هاش مانعش شدن. اون هیچوقت خودشو بابت کاری که اون روز باهات کرد نبخشید و همیشه از خدا درخواست میکرد که دردی بیشتر از دردی که اون روز کشیدی رو تجربه کنه
•وقتی بیماری قلبی داری و توی دعوا کتکت میزنه و میگه ای کاش اون قلب لعنتیت از کار بیوفته و تو سکته میکنی•
#هان: "کاش پیشم بودی تا میتونستم تک تک کبودی هایی که روی بدن ظریفت به وجود آوردم رو درمان کنم، دوباره زیبایی هاتو بهت یاد آوری کنم و بیشتر مراقب قلب ضعیف و مهربونت باشم، ولی من لایقت نبودم. اینو بدون که تا ابد خودمو نمیبخشم و امیدوارم سزای اینکار و اون حرفامو به خوبی پس بدم" این لیریکی بود که برای سولوی جدیدش نوشته بود، سولو هاش تا مدت ها در مورد تو بودن و غمگین تر از همیشه مینوشت. و هیچکس به جز اعضا مخاطب اون لیریک هارو نمیدونست...
#فلیکس: اشکاش بند نمیومدن، بعد از شنیدن اون خبر از طرف اعضا که همراه باهاش توی بیمارستان بودن فقط میتونست با صدای بلند گریه کنه. حس عذاب وجدانش اونو ضعیف تر از همیشه کرد و شاید دیگه هیچوقت خوشبختی و خوشحالی واقعی رو احساس نکرد. بخشی از روحش با تو مرد و زیر خاک رفت. هیچ حرفی نمیتونست باهات بزنه به جز اینکه مدام، حتی توی خواب، ازت بابت رفتار بچگونش که سبب این اتفاق شد عذرخواهی کنه.
#سونگمین: از اونجایی که کسی بود که همه چیز رو درون خودش میریخت هیچکس متوجه درد واقعی ای که داره میکشه نبود. قلبش با هر یادآوری اون شب و اون اتفاق تیر میکشید،انگار میخواست از جا در بیاد... توی تنهایی هاش مدام به یادت گریه میکرد و بهت میگفت که هیچوقت خودشو نمیبخشه و نمیخواد که تو هم اونو ببخشی. از دست دادن تو چیزی بود که سونگمینو تبدیل به آدمی کرد که هیچکس انتظارشو نداشت:)
#جونگین: "ات تنهام نزار لطفا... خواهش میکنم ترکم نکن" اینارو در حالی میگفت که از پشت شیشه اتاق به تویی که توسط دکتر ها در معرض شوک الکتریکی قرار میگرفتی نگاه میکرد "بهم یه فرصت بده تا برات جبران کنم، قول میدم بیشتر مراقبت باشم فرشته من قول میدم" ولی دیگه تموم شده بود. اون تورو برای همیشه از دست داد و تبدیل به غمگین ترین ورژن خودش شد. علاقش به همه چیز از جمله خوندن کمتر شد و بار ها میخواست گروه رو ترک کنه ولی هیونگ هاش مانعش شدن. اون هیچوقت خودشو بابت کاری که اون روز باهات کرد نبخشید و همیشه از خدا درخواست میکرد که دردی بیشتر از دردی که اون روز کشیدی رو تجربه کنه
۲۸.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.